زن تاریخ‌ساز ورزش ایران: غافلگیرانه پرچمدار شدم/ غریب مانده‌ایم

زهرا محروقی اولین زن پرچمدار کاروان ایران در بازی‌های آسیایی است. او ۲۴ سال قبل و در بازی‌های آسیایی بانکوک ۱۹۹۸ در مراسم رژه پرچم ایران را حمل کرد.

به گزارش در خبرها، زهرا محروقی جزو اولین زنان ورزشکار ایران است که در دو دوره از بازی‌های آسیایی ۱۹۹۴ هیروشیما و ۱۹۹۸ بانکوک حضور داشته است. او هر چند در بازی‌های آسیایی مدالی کسب نکرد اما نخستین زن پرچمدار کاروان ورزش ایران در بازی‌های آسیایی بود.

محروقی ۱۲ سال در تیم ملی تیراندازی فعال بود و اولین‌های زیادی را به خود اختصاص داد. او با کسب برنز ارتش‌های جهان اولین مدال تیراندازی بعد از انقلاب و با کسب برنز قهرمانی آسیا اندونزی اولین مدال قهرمانی آسیا را در این رشته بدست آورد. او عناوین دیگری چون سومی مسابقات بین‌المللی کره شمالی و چندین مدال‌ خوش رنگ از مسابقات زنان مسلمان را در کارنامه دارد.

محروقی متولد سال ۱۳۴۸ و ساکن مشهد است. او در ۲۶ سالگی ازدواج کرده و صاحب سه فرزند است. محروقی که علاوه بر تجربه قهرمانی، مدرک ارشد تربیت بدنی هم دارد اکنون خانه نشین است و به گفته خودش کسی سراغی از قهرمانان و پیشکسوتان شهرش را نمی‌گیرد.

گفت و گوی در خبرها با اولین زن پرچمدار ایران در بازی‌های آسیایی را در ادامه می‌خوانید.

از ۱۹ سالگی با سلاح جنگی آشنا شدم

من از کودکی علاقه شدیدی به تیراندازی داشتم. پدرم کارمند سپاه بود و از این طریق متوجه شدم که در بسیج کار با سلاح‌های جنگی آموزش داده می‌شود. آن زمان رشته تیراندازی مثل حالا به صورت حرفه‌ای و ورزشی نبود. در ۱۹ سالگی تیراندازی را از بسیج شروع کردم و کار با سلاح‌های جنگی را یاد گرفتم. در همان زمان سال ۶۸ و ۶۹ در مسابقات سلاح‌های جنگی (کلاش) بسیج شرکت کردم و تیمی و انفرادی مقام کسب کردم.

در اولین مسابقه با دیدن تفنگ خفیف سورپرایز شدم

فکر می‌کردم قرار است مسابقات با سلاح‌های جنگی باشد اما در تهران سورپرایز شدم. تاره آنجا با سلاح‌های جدید آشنا شدم.

متوجه شدم که تربیت بدنی استان قرار است تیراندازان را به مسابقات قهرمانی کشور (سال ۶۹) اعزام کند. از بسیج خواهران چند نفری را انتخاب کردند که من هم جزو آنها بودم. فکر می‌کردم قرار است مسابقات با همین سلاح‌های جنگی باشد. به تهران که رسیدیم سورپرایز شدیم و دیدیم سلاح‌ها جنگی نیست. تاره آنجا با سلاح‌های جدید (تفنگ بادی، تفنگ خفیف، تپانچه بادی) آشنا شدیم و در سالن تیراندازی آزادی یک روز آموزش دیدیم. روز بعد هم مسابقه بود. در حالی که اصلا تجربه کار با آن سلاح‌ها را نداشتم اما در مسابقه امتیاز خوبی کسب کردم. در بخش تیمی که مقام دوم یا سوم را کسب کردیم و در انفرادی هم خوشبختانه جزو ۱۰ نفر اول بودم و فکر می‌کنم نهم شدم.

سال ۶۹ به تیم ملی دعوت شدم

مرحوم فریدونی، آقای ذوالفقاری، آقای مختاری مربیان آن زمان بودند و وقتی دیدند با یک روز تمرین این نتیجه و امتیاز را گرفته‌ام گفتند به احتمال زیاد به تیم ملی دعوت خواهم شد. این اتفاق هم افتاد و من به اردوی تیم ملی دعوت شدم. شروع تیراندازی ملی من از سال ۶۹ بود. روز به روز و با علاقه و انگیزه زیادی که داشتم پیشرفت می‌کردم. سال ۷۱ هم جزو تیم ملی بودم و در اولین دوره مسابقات زنان کشورهای اسلامی در بخش تیمی مدال طلا گرفتیم.

فشنگ آلمانی سبب شد رکوردم به ۵۸۵ برسد

من در تفنگ ۵۰ متر درازکش تخصص داشتم. سال ۷۲ در تورنمنت بین‌المللی کره شمالی شرکت کردیم که در همان رشته خفیف مقام سوم تیمی را کسب کردیم. قبل از مسابقات کره شمالی هم به یک اردوی ۱۰ روزه در آلمان رفتیم. آن اردو خیلی باعث پیشرفت ما شد. مربیان آلمانی بالای سر ما بودند و با فشنگ‌های خوب آلمانی تیر می‌زدیم. این‌ها باعث شد که من فوق‌العاده در آن اردو پیشرفت کنم. یادم می‌آید که حدود ۲۰ امتیاز رکوردم ارتقاء پیدا کرد و راحت بالای ۵۸۵ رکورد می‌زدم.

فشنگ‌های تاجی خوب نبودند

زمانی که من وارد تیم ملی شدم یک دوره قبل‌تر از من زنان تیرانداز به بازی‌های آسیایی اعزام شده بودند. ما سلاح درست و حسابی و مهمات نداشتیم. فشنگ های ایرانی زمان شاه را که روی آن عکس تاج داشت استفاده می‌کردیم و به آنها فشنگ تاجی می‌گفتیم که خوب هم نبودند. ولی با وجود سختی‌های زیاد و کمبود امکانات از پیشرفت خودم راضی بودم. از خودم تعریف نمی‌کنم اما همیشه بین بهترین‌ها بودم. مربیان ما هم مثل آقای کوهپایه‌زاده، مرحوم فریدونی و آقای ذوالفقاری خیلی زحمت می‌کشیدند. سال ۷۲ هم خانم گان یک مربی چینی برای تیم ملی استخدام شد و از ۶ ماه قبل بازی‌های آسیایی هیروشیما مربی ما شد. با همه کمبودها تلاش ما خیلی زیاد بود وقت می‌گذاشتیم و سنگین کار می‌کردیم و موفق هم می‌شدیم.

در بازی‌های آسیایی هیروشیما مدال نگرفتیم

سال ۷۳ به بازی‌های آسیایی هیروشیما اعزام شدیم. در آن مسابقات رکورد خوبی زدیم ولی مقام نگرفتیم و در بخش تیمی ششم شدیم. هر چند روی سکو نرفتیم اما خب نسبت به دوره های قبل رتبه بهتری گرفته بودیم و پیشرفت داشتیم.

برنز ارتش‌های جهان اولین مدال تیراندازی ایران بعد از انقلاب بود

سال ۷۴ به مسابقات ارتش‌های جهان ایتالیا رفتیم. چون مسابقات ارتش‌های جهان بود باید با چادر مسابقه می‌دادم. از طرفی برای اولین بار بود که با فشنگ‌های جدید تمرین می‌کردم اما با این وجود خیلی خوب تیر می‌زدم. آقای ذوالفقاری مربی‌ام بود و آن زمان ریسک کردیم و با همان فشنگ جدید و تست نشده مسابقه دادم. واقعا رکوردم خیلی ارتقاء پیدا کرد و به ۵۹۲ رسید. فکر می‌کنم هنوز هم کسی رکورد مرا در مسابقات بین‌المللی نزده باشد. نفر اول و دوم هم همین امتیاز را زدند. برای رتبه‌بندی ۱۰ تیر آخر را لحاظ می‌کردند و با آن شرایط من سوم شدم. نفر اول از آمریکا و نفر دوم از کره جنوبی بودند. این اولین مدال تیراندازی ایران بعد از انقلاب اسلامی بود. انتظار این رکورد را از خودم نداشتم اما رکوردم عالی بود. این اولین مدال بعد از انقلاب اسلامی بود که من بدست آوردم.

۶۰ تیر را بدون هیچ حرکتی شلیک کردم تا چادر از سرم نیفتد
در ارتش‌های جهان با چادر مسابقه دادم و همه مدتی که ۶۰ تیر را شلیک کردم از ترس اینکه چادرم نیفتد و حالتم تغییر نکند هیچ تکانی نخوردم.
همانطور که گفتم مسابقات ارتش‌های جهان بود و ما هم به عنوان نظامی اعزام شده بودیم باید با چادر مسابقه می‌دادیم. مسابقه با چادر خیلی سخت است آنهم خوابیدن با چادر روی سکو. من همه مدتی که ۶۰ تیر را شلیک کردم از ترس اینکه چادرم نیفتد و حالتم تغییر نکند هیچ تکانی نخوردم. البته من خیلی زودتر از زمان تعیین شده تیرهایم را می‌زدم اما تکان نخوردم.

پس گرفتن برنز قهرمانی آسیا بهترین خاطره دوران ورزشی‌ام شد

دو هفته بعد از مسابقات ارتش‌های جهان به مسابقات قهرمانی آسیا اندونزی رفتم. چون در ایتالیا مدال برنز گرفته و رکورد خوبی زده بودم انتظار داشتم در اندونزی هم حداقل رکوردم را حفظ و یا مدال بگیرم. شرایط در این مسابقات متفاوت بود. هدف‌ها در این مسابقات کریر (متحرک) بود و مدام عوض می‌شد. در ارتش‌های جهان هدف‌ها کامپیوتری بود و در صفحه نمایش مشخص می‌شد و دیگر هدف ها را عوض نمی‌کردیم و سرعت مسابقه بالا بود. در قهرمانی آسیا باید داورها امتیازها را ثبت می‌کردند. در نهایت اعلام شد که من با ۵۸۵ امتیاز پنجم و یا ششم شده‌ام. خیلی ناراحت بودم چون می‌دانستم رکوردهایم بهتر بود. به خانم فرهادی‌زاد جریان را گفتم و او به کمیته مسابقات اعتراض کرد. من با یک امتیاز بیشتر سوم می‌شدم در حالی که ورزشکار اندونزیایی سوم شده بود. از پشت شیشه‌ها می‌دیدم که داورها امتیازهای مرا چک می‌کنند. دعا می‌کردم به حقم برسم. یکی از امتیازهایم که ۹ بود را چندبار بازبینی کردند و در نهایت ۱۰ دادند. با آن یک امتیاز من سوم شدم و برنز گرفتم. این اولین مدال آسیایی تیراندازی ایران و خیلی خوشایند بود. خیلی حس خوبی داشتم و بهترین خاطره دوران ورزشی‌ام است. حتی روزنامه ‌های اندونزی فردای مسابقه به این مدال و اعتراض ایران واکنش نشان دادند.

غافلگیرانه پرچمدار بازی‌های آسیایی بانکوک شدم

فکر نمی‌کردم که پرچمداری بازی‌های آسیایی بانکوک به من برسد و وقتی که گفتند من پرچمدار شده‌ام غافلگیر شدم. خیلی حس شگفتی داشتم و در پوست خود نمی‌گنجیدم. دوست داشتم به خانواده‌ام اطلاع دهم اما آن زمان که موبایل و فضای مجازی نبود. از تلفن سکه‌ای با آنها تماس گرفتم و فقط گفتم من پرچمدار شدم.

بازی‌های آسیایی بانکوک ۱۹۹۸ حدود ۲۴ سال پیش بود. قرار بود آرش میراسماعیلی در مراسم افتتاحیه با پرچم ایران رژه برود. نمی‌دانم چه اتفاقی رخ داد که شب قبل مسابقه همه چیز تغییر کرد و خانم فرهادی‌زاد در هتل گفت قرار است یکی از زنان، پرچمدار شود. فکر نمی‌کردم که پرچمداری به من برسد و وقتی که گفتند من پرچمدار شده‌ام غافلگیر شدم. خیلی حس شگفتی داشتم و در پوست خود نمی‌گنجیدم. دوست داشتم به خانواده‌ام اطلاع دهم اما آن زمان که موبایل و فضای مجازی نبود. از تلفن سکه‌ای با آنها تماس گرفتم و فقط گفتم من پرچمدار شدم. دوست داشتم آنها بدانند و مرا ببینند و در خوشحالی‌ام شریک باشند. پرچمداری سورپرایز و افتخار بزرگ برایم بود. هر چند که با گذشت زمان آن حس‌ها در خاطرم کمرنگ شده اما می‌دانم حال آن موقعم توصیف شدنی نبود. زمانی که پرچم را بالا برده و رژه می‌رفتم هیچ استرسی نداشتم. فقط حس غرور داشتم که یک زن ایرانی با گذشت از همه مشکلات پرچم کشورش را با حجاب اسلامی به اهتزاز درآورده است. خیلی هیجان انگیز بود که بین آن همه ورزشکار مرد به نام و باتجربه تر، من انتخاب شدم. برایم مایه افتخار بود.

با تیراندازان سایر کشورها قابل قیاس نبودیم

با وجود همه خاطرات خوبی که از بانکوک و پرچمداری دارم ولی متاسفانه در آن دوره هم نتوانستیم مدال بازی‌های آسیایی را کسب کنیم. شرایط بازی‌ها و جو آن متفاوت بود. اینها همه سبب استرس می‌شد. از طرفی واقعا ما کمبود امکانات داشتیم و با تیراندازان سایر کشورها چه از لحاظ روحی و روانی و چه به لحاظ لباس و سلاح قابل قیاس نبودیم.

رشته‌ام المپیکی نبود که برای کسب سهمیه تلاش کنم

آن زمان یک تیراندازی بود و یک محروقی. خیلی به خودم مطمئن بودم و همیشه در اردو به لحاظ تکنیک و آرامش الگوی دیگران بودم اما خب تخصص من تفنگ ۵۰ متر خفیف درازکش بود که آن زمان ماده المپیکی نبود تا من برای کسب سهمیه تلاش کنم. البته فکر می‌کنم اکنون جزو رشته‌های المپیکی قرار گرفته است. متاسفانه من نمی‌توانستم به المپیک فکر کنم.

با شرایط سخت اما با جان و دل تمرین می‌کردیم

شرایط تمرینی ما آن موقع واقعا سخت بود و قابل قیاس با اکنون نیست. آن موقع فضای درستی برای تمرین نداشتیم، حتی کولر و گرمکن نبود. در تابستان از شدت گرما خفه می‌شدیم و در سرما هم دست‌هایمان کرخت می‌شد. تنها با بخاری برقی سعی می‌کردیم کمی گرم شویم. حالا شرایط خیلی بهتر شده، امکانات و سالن‌های خوبی برای تیراندازان هست. خط‌های برقی خوبی دارند و نمی‌توان با شرایط ما قیاس کرد. البته ما هر چند در سختی ها تمرین می‌کردیم اما از دل مایه می‌گذاشتیم و همه سختی‌ها را به جان می‌خریدیم.

روی حجاب زنان ورزشکار سخت‌گیری زیاد بود

از طرفی محدودیت‌هایی که آن زمان وجود داشت با اکنون قابل قیاس نیست. آن زمان تیراندازس زنان تنها تیم اعزامی بود. ما در چشم بودیم و همه روی ما زوم می‌کردند و شرایط خاصی برای ما در نظر می‌گرفتند. هر چه بدبختی بود ما کشیدیم (با خنده). روی حجاب زنان خیلی سخت‌گیری می‌شد. البته خب این سخت‌گیری‌ها به ۳۰ سال پیش برمی‌گردد. حالا شرایط خیلی راحت شده و ورزشکاران آزاد شده‌اند و مانند ما در منگنه نیستند. البته ما هم خود را با شرایط وقف داده بودیم و می‌دانستیم شرایط همان است.

ورزشکاران دیگر کشورها فکر می‌کردند ما مشکلی داریم که خود را می‌پوشانیم

من مشکلی با حجاب نداشتم چون در یک خانواده مذهبی دنیا آمده بودم. پدر من سپاهی بود و به واسطه هم به بسیج رفتم و آموزش دیدم. آن موقع ما با مانتو و مقنعه بلند به مسابقه می‌رفتیم و مثل حالا نبود که تیراندازان با شال و روسری به مسابقه می‌روند. نباید حتی یک تار مویمان بیرون می‌ماند. به خاطر آن همه لباسی که می‌پوشیدیم در مسابقات به یک چشم دیگر به ما نگاه می‌شد. در مسابقات کره شمالی در هتل ورزشکاران دیگر کشورها هم بودند و دوست داشتند ما را بدون حجاب ببینند. آنها فکر می‌کردند ما مشکلی داریم یا مثلا مو نداریم که آنقدر لباس می‌پوشیم. بعد که ما را در هتل بدون حجاب می‌دیدند می‌گفتند چقدر شما زیبا هستید. کشورهای شرق آسیا خصوصا چشم بادامی‌ها دختران ایران را خیلی زیبا می‌دانستند. با این حال شرایط یکسانی در مسابقات نداشتیم. البته هر چقدر که می‌گذشت و اعضای جدیدتری به تیم ملی می‌آمدند شرایط عوض می‌شد و عقیده‌ها تغییر می‌کرد. جوانتر ها می‌آمدند و ما هم کم کم کنار می‌رفتیم. من با خانم‌ها الله‌کرم، واثقی، هاشمی، خان، میری، خیرالله زاده و فریمان هم دوره بودم.

تیراندازی را ورزش حساب نمی‌کردند/نگاه خوبی به ورزش زنان نداشتند

آن زمان تیراندازی را ورزش حساب نمی‌کردند. البته نگاه خوبی هم به ورزش زنان نبود. اکنون شرایط خیلی بهتر شده و به ورزش زنان توجه می‌شود. کمتر کسی می‌داند که تیراندازی چقدر ورزش سنگینی است و چقدر انرژی می‌خواهد. باید یک تیرانداز آمادگی بدنی و روحی خوبی داشته باشد تا موفق شود. تیراندازی فقط یک ماشه کشیدن نیست. البته من در خانواده این مشکلات را نداشتم. حتی بعد از ازدواج هم همسر و خانواده همسرم ورزشکار بودند و مرا تشویق می‌کردند. من با وجود فرزند اولم به اردوها و مسابقات می‌رفتم. همه ملی‌پوشان با پسرم بازی و او را سرگرم می‌کردند. من در دومین دوره مسابقات زنان مسلمان با پسرم که ۳ یا ۴ ماه داشت شرکت کردم و در بخش تیمی طلا گرفتم.

بعد از ۱۲ سال و با تولد فرزند دوم از تیم ملی کنار رفتم

باید بگویم بهترین دوران زندگی‌ام دوره ۱۲ ساله ورزشی ام بود که هیچ خاطره بدی هم از آن دوران ندارم ولی بعد از ۱۲ سال ورزش را کنار گذاشتم.

۱۲ سال عضو تیم ملی بودم و در تمام مسابقات و تمرینات حضور داشتم اما زمانی که فرزند دومم دنیا آمد شرایطم سخت شد. برای بازی‌های آسیایی بوسان بود که فرزند دومم را باردار بودم و نتوانستم اعزام شوم. از همان موقع دیگر کم کم حضورم در اردوهای تیم ملی کمرنگ شد. البته در مسابقات قهرمانی کشور شرکت می‌کردم اما دیگر حضور فعال نداشتم. واقعا نمی‌توانستم دو کودک را در مشهد بگذارم و برای تمرین به تهران بیایم. شاید اگر در تهران ساکن بودم باز هم ادامه می‌دادم اما راهم دور و شرایطم سخت بود. حضورم در اردوهای ملی کم و کمتر شد و به کار مربیگری در مشهد بسنده کردم. البته باید بگویم بهترین دوران زندگی‌ام دوره ۱۲ ساله ورزشی ام بود که هیچ خاطره بدی هم از آن دوران ندارم.

اولین زنی بودم که در مشهد رییس هیات تیراندازی شدم

من اولین زنی بودم که رئیس هیات استان مشهد شدم. فکر می‌کنم سال ۸۰ بود که یک دوره چهارساله رئیس هیات بودم و بعد دیگر کنار رفتم. البته کنار آن مربیگری هم می‌کردم اما دیگر ۶ سالی هست که کار نمی‌کنم. جو تیراندازی استان طوری است که نمی‌شود کار کرد. انگار پست و مقام خیلی برای آنها مهم است. من در دوران ورزشی خیلی تجربه کسب کردم و لذت آن را هم برده‌ام. تجربه قهرمانی، مربیگری، ریاست هیات، نایب رییسی را دارم و دیگر حسرتی ندارم. همان زمان هم که رئیس هیات بودم روی صندلی ریاست نمی‌نشستم چون می‌دانستم آن صندلی وفا ندارد. من گاهی ناراحتم و دلم می‌خواهد از ما یادی شود، هر ورزشکاری دوست دارد که گاهی از او یاد کنند. از تجربیات ما استفاده شود تا به مرور زمان آنها از بین نروند. ما گاهی توقعاتی داریم اما در این استان هیچ توجهی به پیشکسوتان نمی‌شود. در تیراندازی که اینگونه است. توقع داشتم که بیشتر به ما ارزش دهند.

از ورزش زده شدم/ با وجود داشتن ارشد خانه‌دار هستم

حدود ۶ سالی است که دیگر تیراندازی را کنار گذاشتم. شرایط استان طوری است که دیگر از این رشته و ورزش زده شدم. دوست دارم بیشتر خانه بمانم. البته گاهی دلم خیلی تنگ می‌شود و دوست دارم به سالن تیراندازی بروم و تیر بزنم اما اینجا سالن خفیف و شرایط تمرین نداریم. تفنگی که در مسابقات استفاده می‌کردم را برای یادگاری از فدراسیون خریدم. سال‌های زیادی است که آن را در دست نگرفته‌ام. من ارشد تربیت بدنی دارم اما دیگر شاغل نیستم. خانه‌دار هستم و به زندگی و به فرزندانم می‌رسم و پست خاصی ندارم.

افت ورزشکاران به کمبود امکانات برمی‌گردد

ایران پتانسیل خیلی خوبی در رشته تیراندازی دارد. تیراندازان خیلی خوبی مثل الهه احمدی را تا کنون داشته‌ایم اما من فکر می‌کنم افت ورزشکاران به چیزهای دیگر بر می‌گردد. البته چون کمی از تیراندازی فاصله گرفته‌ام زیاد در جریان شرایط فدراسیون تیراندازی نیستم اما بیشترین چیزی که می‌تواند باعث پیشرفت یک تیرانداز شود امکانات لازم، آرامش و آسایش است. تیراندازی جزو رشته‌هایی است که نیاز به تمرکز و آرامش دارد. اگر ورزشکار کمی استرس و یا ناراحتی داشته باشد در شلیکش تاثیر می‌گذارد. حتی اگر ذره‌ای به فشنگی که قرار است شلیک کند شک داشته باشد نمی‌تواند به هدف بزند.

من فکر می‌کنم دلایل افت‌ تیراندازان در سال‌های اخیر همین کمبود امکانات و نبود مهمات به خصوص فشنگ باشد. واردات فشنگ برای ما سخت است و تا جایی که من می‌دانم تیراندازان فشنگ برای تمرین ندارند. اینها در روند کار تاثیر گذار است. در حالی که حریفان ما چندین بسته فشنگ و ساچمه متفاوت و خوب دارند. آنها امتحان می‌کنند تا ببیند کدام به سلاحشان می‌خورد و برایشان راحت‌تر است. با این شرایط آنها دغدغه امکانات ندارند و با آرامش تیر می‌زنند و قطعا پیشرفت می‌کنند. تیراندازان ما این سختی‌ها را دارند. امیدوارم که رئیس جدید فدراسیون کمبود امکانات تیراندازان را برطرف و به مشکلات آنها رسیدگی کند تا تیراندازان در آرامش خاطر تمرین کنند. باید مشکلات ورزشکاران رفع شود تا ورزشکاران به آن نتیجه دلخواه برسند.

مشکلات تیراندازی نبود مربی خارجی نیست

ما در طول فعالیت تیراندازی مربیان خارجی زیادی داشتیم. در دوران ورزشی من خانم گان و لیانا چینگ بودند، بعدتر هم لازلو و کوران مربیان خارجی تیم ملی شدند ولی با آنها هم مدال المپیک کسب نشد. من فکر می‌کنم مشکلات تیراندازی ایران نبود مربی خارجی نیست. مشکلات از درون خود فدراسیون است. باید مشکلات را پیدا کنند. مطمئنا همه مشکلات به نبود مربی خارجی بر نمی‌گردد. الهام هاشمی مربی خیلی خوبی است. چطور مربیان ما با تیراندازان خارجی نتیجه می‌گیرند ولی با تیراندازان ایران نه؟! فکر نمی‌کنم دلیل افت و پیشرفت نکردن تیراندازان تنها مربی خارجی باشد قطعا مهمترین آن امکانات و مهمات است و بعد از آن آرامش. این‌ها حلقه مفقوده در تیراندازی ایران است.

باید در المپیک پاریس تفنگ مدال بگیرد

باید انتظار داشته باشیم که تیراندازان در رشته تفنگ هم در المپیک پاریس مدال بگیرند. اگر ورزشکاران تلاش کنند و رییس جدید فدراسیون مشکلات را حل کند حتما در بازی‌های آسیایی هانگژو و المپیک پاریس در تفنگ مدال خواهیم داشت چرا که نه.

در ایران زنان آرامش بیشتر و دغدغه کمتری دارند

در ایران شرایط زندگی زنان با مردان فرق می‌کند. زنان آرامش بیشتر و دغدغه‌های زندگی‌ کمتری دارند اما مردان از یک سنی به بعد مشکلات اقتصادی و شغل و کار دارند. به نظر من به همین دلایل است که پیشرفت زنان در تیراندازی در ایران بیشتر از مردان است. مردان تا یک سنی در این رشته می‌مانند و بعد مجبور هستند که به دنبال شغل و زندگی بروند و به همین دلیل تفاوت‌ها وجود دارد. قراردادهای لیگ ایران ناچیز است و در تیم ملی هم که حقوقی پرداخت نمی‌شود.

امیدوارم روزی قدر ورزشکاران و قهرمانان را بدانند

اینکه چرا فدراسیون از قهرمانان استفاده نمی‌کند کاملا واضح است. من یک قهرمان هستم اما در مشهد چقدر از من استفاده می‌شود؟ وقتی من نمی‌توانم در مشهد مثمرثمر باشم و هیچ درخواست کمکی از من نمی‌شود چه انتظاری می‌توان داشت که فدراسیون از قهرمانان گذشته به عنوان مربی استفاده کند. من خودم با این شرایط در شهر خودم غریب‌ترین هستم و از تیراندازی فاصله گرفته‌ام. امیدوارم روزی برسد که قدر ورزشکاران و قهرمانان گذشته را بدانند و از آنها تجلیل کنند. نباید آنها فراموش شوند. نباید فقط بگویند قهرمان زنده را عشق است. ما زحمات و سختی‌های زیادی را کشیدیم و فکر نمی‌کنم حق ما این باشد که غریب باشیم. فدراسیون هم که اصلا یادی از ما نمی‌کند. امیدوارم که تیراندازان در مسابقات پیش رو موفق باشند و شرایط خوبی برای آنها پیش بیاید. برای آنها دعا می‌کنم.

انتهای پیام



پست های مرتبط

پیام بگذارید